سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جستجو در سایت

ای گل به شکر آنکه در این بوستان گلی

خوش دار خاطری ز خزان دیده بلبلی

فردا که رهزنان دی از راه میرسند

نه بلبلی به جای گذارند و نه گلی

دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید

امشب بیا که نیست به فردا تقبلی

گلچین گشوده دست تطاول خدای را

ای گل بهر نسیم نشاید تمایلی

گردون ز جمع ما همه تفریق می کند

با این حساب باز نماند تفاضلی

عمر منت مجال تغافل نمی دهد

مشنو که هست شرط محبت تغافلی

ای باغبان که سوختی از قهرم آشیان

روزی ببینمت که نه سروی نه سنبلی

حالی خوش است کام حریفان به دور جام

گر دور روزگار نیابد تحولی

گر دوستان به علم و هنر تکیه کرده اند

ما را هنر نداده خدا جز توکلی

عاشق به کار خویش تعلل چرا کند

گردون به کار فتنه ندارد تعللی

شکرانه تفضل حسنت خدای را

با شهریار عاشق شیدا تفضلی


کلام بزرگان : خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]